ز گهواره تا گور دانش بجوییم؟
چندی پیش در جمعی از روانشناسان و مشاوران حضور داشتم. موضوع آن جلسه این بود که چطور میتوانیم در سال کتابهای بیشتری بخوانیم و چون من هم در برخی مدارس بهصورت خصوصی کارگاههای روشهای مطالعه و یادگیری برگزار میکنم از من برای سخنرانی به آنجا دعوت شد.
در ابتدای صحبت چندین سؤال از حضار پرسیدم تا ببینم روش مطالعه آنها چیست تا در ادامه جوابشان راهکارهایی را ارائه دهم. بعد از شنیدن جوابها، نکتهای مهم توجه من را به خود جلب کرد. اکثر آنها میگفتند کتابهایی را که میخوانند معمولاً فقط یکبار میخوانند و درنهایت اگر جایی به آن مطالب نیاز داشته باشند دوباره به آن سر میزنند.
توهم دانش
انسان چون علاقه زیادی به کامل شدن دارد و همیشه در مسیر کمال حرکت میکند، دوست دارد اطلاعات زیادی را در مغز خود جای دهد. اکثراً این اتفاق بهجای اینکه برای فرد مفید باشد و به پیشرفتش کمک کند، میتواند دلیل اصلی پسرفتش باشد.
به دلیل همین کمالگرا بودن، انسان تا جایی که بتواند فقط به دنبال دانش است بدون اینکه دست به عمل بزند که همین باعث میشود دچار توهم دانش شود.
میدانی که نمیدانی؟
کلمهٔ «میدانم» شاید در زمانهای قدیم ارزش بسیار بالایی داشت ولی در حال حاضر مانع یادگیری میشود. درگذشته آنقدر که اطلاعات نایاب بودند و برای یافتن اطلاعات جدید باید زمان و هزینه زیادی صرف میشد، کسی که به دانستهای جدید برمیخورد کاملاً میدانست که این آموزه چقدر ارزشمند است و باید با تکرار و اقدام آنها نهادینه کند.
ولی امروزه دیگر اینگونه نیست. با چند کلیک ساده میتوانید به میلیاردها ترابایت اطلاعات جدید دست پیدا کنید بدون اینکه لازم باشد سالها سفر کنید و با هزاران استاد همصحبت شوید.
تنوع اطلاعات
آدمی که گرسنه است اگر یک میز غذای لذیذ برایش فراهم شود بجای اینکه علاقه داشته باشد خودش را سیر کند دوست دارد از هر غذایی امتحان کند و اگر لازم شود بیش از ظرفیت معدهاش غذا میخورد.
ما در مقابل اطلاعات زیاد هم همین احساس را داریم و چون نمیتوانیم زمان زیادی برای عمل کردن به همه آنها اختصاص دهیم، ترجیح میدهیم بیشتر یاد بگیریم تا اینکه اطلاعات کمتری را عملیاتی کنیم.
پس چون اطلاعات زیادی داریم فکر میکنیم خیلی میدانیم درصورتیکه امروزه دانستن به معنی ساخت مسیر عصبی است. به همین دلیل دچار توهم دانش میشویم و این توهم نمیگذارد بهاندازه کافی روی کاری تمرکز کنیم و بهخوبی آن را عملی کنیم.
ز گهواره تا گور دانش بجوی؟
جملهای که بارها و بارها آن را شنیدهایم ولی حداکثر تا بیستوچند سالگی و بعد از گرفتن مدرک فوقلیسانس آن را در زندگیمان عملی میکنیم.
ز گهواره تا کور دانش بجوی
ما یادگیری را در مطالعه بیشتر و خواندن کتابهای زیاد میدانیم درصورتیکه یادگیری در پی تمرین و سماجت ایجاد میشود.
یادگیری یعنی انجام کار درست در زمان درست. – «میشل آلن»
زمانی که من با تکرار و تمرین نتوانم آموزهای را درون خودم نهادینه کنم، هنگامیکه میخواهم از آن اطلاعات بهره بگیرم، مغز من در مواقع موردنیاز مخصوصاً در شرایط اضطراری، نمیتواند دستور دهد که از روش جدیدی که آموختی استفاده کن؛ زیرا آن راهکار یا روش برایش به یک حقیقت تبدیل نشده است و بهجای آن از روشهای غلط قدیمی برای حل مسئله کمک میگیرد.
مثلاً همه ما میدانیم و از افراد و متخصصان زیادی شنیدهایم که وقتی فرزندمان میافتد اجازه دهیم خودش بلند شود تا وابسته ما نشود و بداند که خودش میتواند از پس مشکلاتش بربیاید ولی زمانی که این اتفاق میافتد والدین خیلی سریع به کمک فرزند خود میروند و بسیار هم دیدهشده است که زمین را مقصر میدانند و زمین را میزنند تا کودک احساس بهتری داشته باشد. درصورتیکه با این روش فرزند ما مسئولیتپذیر رشد نمی کند و میتواند عواقب بیشتری نسبت به زخم شدن زانویش داشته باشد.
جایگزین آگاهانه
[alert type=”success”]هر نکته و آموزه جدیدی را که شنیدید و دیدید بهتر از راهکارهای قدیمی شماست و بهتر است از آنها استفاده کنید. برای اینکه در شرایط لازم مغز شما این راهکارها را به شما بدهد باید آنها را چندین بار برای خود تکرار کنید، مسیر عصبی آن را بسازید تا به گذشت زمان جایگزین دانستههای قبلیتان شود.[/alert]
بخشی از کتاب جدیدم به نام “پاش وایسا” که بزودی چاپ می شود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.